فصل تازه

آخراشه دیگه ه ه...

سلااااااااااااااااااام جوجییییه مامان قربون اون تکونای ریزت برم من اخهههه که دلم براش غش میره جوجی یه رازی رو بهت بگم؟انقدر از این حرکتات خوشم میاد که هی میرم کیت کت میخورم شیر عسل میخورم خرما میخورم که تو تکون بخوری شب و نصفه شب چیزای شیرین میخورم مثلا یهو بی خوابم ساعت 2 شب میرم یه شکلات میخورم میام دراز میکشم تمرکز میکنم که تو تکون بخوری ازار دارم خودم میدونم فک کن تو اونموقع خواااااااااااب خوابی من یهو بیدارت میکنم یه همچین مادر بیماری هستم من خوووووووووووووووب بگم از این روزا که دیگه روزای اخره دونفره من و تو هست و بابایی داره بعد 1 ماه برمیگرده از سفر البته با دست پررررر برای دخمل گلش...عاشقشم که انقدر با ذوق و سلیقه است مطمئنم...
18 آبان 1392

من و تو

سلامممم وروجک کوچولو الان 10 روزه که بابایی رفته و من و تو دوتایی با همیم همه جا با هم میریم/ همه چی با هم میخوریم/ با هم میخوابیم /میخندیم /فکر میکنیم /مهمونی میریم/فیلم میبینیم/خرید میریم/تره بار میریم /ماشین و میبریم تعمیرگاه /ووووو دلتنگیم ... میبینی من و تو چقدر با همیم؟؟؟یعنی من و تو الان دوجسمیم ولی در ظاهر 1 جسمیم...به اینا که فکر میکنم یه حس خوبی بهم دست میده بعضی وقتها هم احساس قدرت میکنم که یه نی نی داره تو وجودم رشد میکنه و از وجود من تغذیه میکنه و بزرگ میشه بیشتر این روزا با حدیث و کوروشیم و کلـــــــــــی از دست کوروش میخندیم ازش میپرسیم تو دل هدیه چیه؟میگه نی نی میگیم اسمش چیه؟میگه روشا خلاصه که کوروش اسمت و تائید کر...
6 آبان 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فصل تازه می باشد